با اجازه ی خدا

هر بنده ای با اجازه خدا سخن میگوید

هر بنده ای با اجازه خدا سخن میگوید

با اجازه ی خدا



 

هدف از آفرینش، بندگی است1 و اساس و پایه بندگی خداوند، شناخت اوست2 و عالی ترین تبلور این شناخت، شناخت اوصیای پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله است.

بی گمان، یکی از وظایف مهم بندگان در مقابل پروردگار متعال، کسب معرفت و شناخت آن وجود مقدس است و این معرفت، زمانی به کمال می رسد که پیامبران الهی، به ویژه آخرین پیامبر صلی الله علیه وآله را به خوبی شناخته باشیم و این مهم، حاصل نمی گردد، مگر زمانی که شناخت انسان به اوصیای او، به ویژه آخرین حجت الهی علیه السلام، در حد امکان، حاصل شود و اگر شناخت حجت الهی حاصل نشود، بیم گمراهی می رود.

از حسین بن علی علیه السلام نقل شده که به اصحاب خود درباره شناخت خداوند متعال چنین فرمود: «ای مردم! همانا خداوند متعال، بندگان را نیافرید؛ مگر برای آن که او را بشناسند؛ پس در آن هنگام که او را شناختند، بندگی او را کردند و آن هنگام که او را بندگی کردند، با عبادت او، از عبادت غیر او بی نیاز گردیدند».

شخصی پرسید: «ای پسر رسول خدا! پدر و مادرم به فدایت؛ معنای شناخت خدا چیست»؟

سالار شهیدان علیه السلام در پاسخ فرمود: «شناخت خدا، یعنی اهل هر زمانی، امامی را که اطاعتش بر آنها واجب است، بشناسند».3

بنابراین، به روشنی معلوم می شود که شناخت امام، از شناخت خداوند متعال جدا نیست؛ بلکه یکی از ابعاد آن است؛ چنان که در نهج البلاغه آمده است: مدار دخول در بهشت، شناختن امامان و مدار و محور ورود در آتش نیز انکار امامان است.

اگر برای کسی این معرفت به دست آمد، هرگز تقدیم یا تأخیر ظهور مهدی آل محمد علیه السلام، گَرد ملال بر خاطرش ننشاند.

از این روایات، به روشنی استفاده می شود که همه فضیلت ها و ارزش ها در بندگی خدای متعال، به داشتن معرفت امام علیه السلام و ملتزم شدن به آن برمی گردد؛ به طوری که اگر کسی این اکسیر گرانقدر را در اختیار داشته باشد، هیچ کمبودی از نظر آن چه مطلوب خداوند متعال است، ندارد؛ علاوه بر این، معرفت امام، امری قلبی است که نتیجه اش، محبت و ولایت وی و آرزوی یاری کردن آن حضرت در زمان ظهور و خدمت کردن در زیر پرچم وی می باشد. دیدن با چشم سر، دخالتی در تحقق این امر قلبی ندارد و لازمه آن هم نیست. چه بسا کسانی درک زمان حضور ائمه علیهم السلام یا پیامبر صلی الله علیه وآله را کرده بودند، اما هیچ معرفتی نسبت به آنان نداشتند. در تاریخ می بینیم که دشمنان قسم خورده و درجه اول پیشوایان ما، همان کسانی بودند که سال ها با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام زندگی می کردند و در حالات مختلف همراه آنان بودند.

معرفت امام علیه السلام، آن شناخت و پذیرش قلبی است که اگر کسی آن را نداشته باشد، دیدن هر ماه و هر هفته و هر روز امام علیه السلام، برایش هیچ تأثیری ندارد؛ البته اگر کسی اهل معرفت باشد، مشاهده حسی آن بزرگوار، برایش سبب افزایش معرفت و افزایش ارادت و تسلیم نسبت به وی می گردد و زمینه ای برای اظهار آمادگی نسبت به یاری وی، در زمان ظهور خواهد بود.

از این دو مطلب می توان نتیجه گرفت که اگر کسی معرفت امام علیه السلام و در نتیجه، آمادگی برای یاری او را داشت، ولی به علتی که از عهده وی خارج بود، از درک محضر آن بزرگوار و خدمت وی، محروم بود، خداوند پاداش کسی را که زمان ظهور امام علیه السلام را درک کرده و در لشکر وی انجام وظیفه نموده است، به او می دهد و او را از این ثواب بزرگ محروم نمی کند.4

 

پی نوشت:

1. و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ ذاریات (51)، آیه 56.

2. شیخ صدوق، توحید، ص 34؛ شیخ طوسی، امالی، ص 22.

3. شیخ صدوق، علل الشرایع، ج 1، ص 9.

4. سید محمد نبی هاشمی، معرفت امام عصر، ص 318.


زندگینامه شهید همت

به روز ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ ه.ش در شهرضا در خانواده ای مستضعف و متدین بدنیا آمد. او در رحم مادر بود که پدر و مادرش عازم کربلای معلّی و زیارت قبر سالار شهیدان و دیگر شهدای آن دیار شدند و مادر با تنفس شمیم روحبخش کربلا، عطر عاشورایی را به این امانت الهی دمید.



 

اگر طالب معرفت باشیم و در طلب ، جدیت و خلوص داشته باشیم ، در و دیوار به اذن خدا معلم ما خواهند شد و الا سخن پیامبر هم در ما اثر نمی کند چنانچه در ابوجهل اثر نکرد

حضرت آیت الله العظمی بهجت رحمة الله علیه

بد بخت در انتظار آفتاب

البته خیلیم خوشاله

به نظرت بی مزه نیست ولی بخند دل بد بخت نشکون